من و عشقم
من عشق را در تو تو را در دل دل را در موقع تپیدن تپیدن را به خاطر تو دوست دارم من غم را در سکوت سکوت را در شب شب را در بستر بستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم……….. من بهار را به خاطر شکوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را به خاطر تو دوست دارم من دنیا را به خاطر خدایش خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم ……….. ****** اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم * دنیای زیبای من حامدم دوستت دارم *
تقدیم به همه زندگیم که معنی عشق واقعیو به من آموخت... یک احساس زیبا صادقانه میگویم حرف دلی بی ریا بی بهانه میگویم مثل آنها ، همان قلبهای بی وفا ، بی وفایی نمیکنم عاشقانه میگویم عشق من دوستت دارم صادقانه گفتی دوستم داری ، عاشقانه عشق تو را باور کردم از من خواستی تنها با تو باشم ، با احترام قلب تنهایم را به تو تقدیم کردم گقتم این قلب مال تو ، همیشه وفادار تو ، هرگاه خواستی بگو تا شود فدای تو از من خواستی به کسی جز تو دل نبندم ، میترسیدی روزی تو را ترک کنم شاخه گل زیبای من ، پر پر نمیشوی هیچگاه در قلب من ، به عشق پاکمان قسم تنها تو می مانی تا ابد در دل من هیچگاه نمیگذارم دلتنگم شوی ، همیشه در دلت خواهم ماند ، هیچگاه نمیگذارم دلگیر شوی همیشه در کنارت هستم ،هم با تو درد دل میکنم ، هم میشنوم درد دلهایت را… دوباره میرسیم به آن احساس زیبا ، همان حرف صادقانه ، همان حرف دل بی ریا همان کلام عاشقانه ، همان احساسی که تنها نسبت به تو دارم ، آری عزیزم خیلی دوستت دارم گفتی دلت میخواهد همیشه در کنارم باشی، آرزو داری سرت را بر روی شانه هایم بگذاری و آرام بخوابی ، بیا عزیزم که من نیز بی قرارم ، آرزو دارم در کنارت همین شعر عاشقانه را برایت بخوانم…
سلام به همه دوستای ناز خودم. خوبین همگی؟خوشین؟میسی منم خوبم. بابا این نوشتن من تو طلسم افتاده بود.تا میخواستم بیام کار پیش میومد.دیروز کلی نوشتم یهو سرم بدجور شلوغ شد مشتری اومد.خواستم وارد سیستم بشم که کار مشتریو راه بندازم. pcقاطی کرد. مجبور شدم restart کنم.دیگه اعصابم کلی ریخت بهم.الانم گفتم تا مشتری نیست سریع بیام بنویسم. دلم واستون خیلی تنگ شده بود.بازم از همتون سپاسگذارم که تهنام نمیزارین. خوب بریم سراغ زندگیم... یه چندروزی با مامان اینا رفتیم ارومیه.خوب بود ولی من اگه حامدم پیشم نباشه هیچ جا بهم خوش نمیگذره.با اینکه خیلی رفتیم گشتیم مهمونی رفتیم ولی فقط تو فکر گلم بودم.بخدا قسم شاید کسی باور نکنه ولی تا از تبریز خارج میشم دلم میگیره. الانم دارم دیوونه میشم نمیدونم چطور دووم آوردم 1ماه روی ماهشو ندیدم. صبحا من دفترم وقت نمیکنم برم ببینمش عصرام اون کار داره.ولی دیگه تو این هفته حتما بایدبرم عزیزدلمو ببینم.دلم براش یه زره شده. من و حامدم 4 سال پیش تو دانشگاه باهم آشنا شدیم ترم 2 بود که ما بهم علاقه مند شدیم.البته اون رشتشITبود و من مشاوره حقوقی میخوندم.فقط هم دانشگاهی بودیم.یه سلام علیک خیلی معمولی هم داشتیم باهم.دیگه رفته رفته این سلام علیکا جدی تر شد.شمارشو داد و منم از خدا خواسته همون شبش sms زدم.وای چه شبی بود اون شب خیلی خوشحال بودیم جفتمونم. تا صبح ساعت 7ماباهم اس بازی کردیم.ولی اینم بگم هیچوقت فکر نمیکردیم به این شدت ما بهم علاقه مند بشیم و وابسته بشیم.الان حتی یه روزم صدای همو نشنویم مریض میشیم. حامدم همه چی و همه کسه منه.تو سخت ترین و دردناکترین لحظه زندگیم کنارم بوده.همیشه تحسینش کردمو میکنم. و به داشتنش می بالم. (عشقم از همین جا روی ماهتو میبوسم.و به داشتن نفسی مثل تو افتخار میکنم.) دوستای گلم واسمون دعا کنین که هر چه سریعتر منو گلم بهم برسیم.چون دیگه خیلی خسته شدیم فقط میخوایم پیش هم باشیم. تا اینجای خاطراتمو داشته باشین.زود میام باز تعریف میکنم. نخواستم دیگه زیاد طولانی و خسته کننده باشه. خیلی دوستون دارم. مراقب خودتونو دلاتون باشید. همیشه شاد و پایدار باشید باشید.