پس تو اي هميشه حاضر براي رفتن! بيانديش آني و شتاب کن که براي به آتش کشاندن عمر به انتظار نشسته ام، زمان بيشتري بيش از ثانيه هاي آخر اين ساعت قديمي، زماني باقي نمانده. که روز پاياني اين بهانه ي عاشقانه مرا به آن سوي ابرها فرا مي خواند که من، تنها ستاره ي باقي مانده اين شهر سوخته ام.